پارت ۷۸
+ هوسوکا میشه توام همراهم بیای ؟
☆ حتما
لباسای ساده ای رو پوشیدیم و از قصر خارج شدیم
+ خب هوسوکا از کدوم ور بریم ؟
هوسوک جلو تر از ما راه افتاد تا جلو یه خونه خلی قدیمی و درب داغون وایستاد
☆ اینجاست
+ سانگ همینجا بمون زود میام
& ولی قربان شاید خطرناک باشه
+ نترس اگه چیزی شد صدات میکنم بریم
وارد شدیم خونه خیلی کوچیک ولی مرتبی بود معلوم بود که خانم خونه خیلی خانم مرتبیه
+ کسی خونه نیست ؟
یهو همون دختره اومد بدو بدو اومد
♡ شما کی هستی ؟
روی زانوم نشستم و بلندش کردم
+ من داداش بزرگه شمام
♡ من که داداشی ندارم
( اینجا هانا با لحن بچگونه حرف میزنه )
+ از الان داری
صدای سرفه میومد
♡ مامانی داره سرفه میکنه هیم از گلوش آب قرمز میاد
+ هوسوکا میشه به سانگ بگی طبیب دربار و خبر کنه ؟
☆ چرا که نه
+ من میبری پیش مامانی ؟
♡ آره بیا
و با دستای کوچولوش دستام و گرفت
♡ مامانی داداشی اومده
یه خانم رو دیدم که به زیبایی گل های رز اما خیلی شکسته شده بود و توی رخت خوابی از کاه خوابیده
☆ حتما
لباسای ساده ای رو پوشیدیم و از قصر خارج شدیم
+ خب هوسوکا از کدوم ور بریم ؟
هوسوک جلو تر از ما راه افتاد تا جلو یه خونه خلی قدیمی و درب داغون وایستاد
☆ اینجاست
+ سانگ همینجا بمون زود میام
& ولی قربان شاید خطرناک باشه
+ نترس اگه چیزی شد صدات میکنم بریم
وارد شدیم خونه خیلی کوچیک ولی مرتبی بود معلوم بود که خانم خونه خیلی خانم مرتبیه
+ کسی خونه نیست ؟
یهو همون دختره اومد بدو بدو اومد
♡ شما کی هستی ؟
روی زانوم نشستم و بلندش کردم
+ من داداش بزرگه شمام
♡ من که داداشی ندارم
( اینجا هانا با لحن بچگونه حرف میزنه )
+ از الان داری
صدای سرفه میومد
♡ مامانی داره سرفه میکنه هیم از گلوش آب قرمز میاد
+ هوسوکا میشه به سانگ بگی طبیب دربار و خبر کنه ؟
☆ چرا که نه
+ من میبری پیش مامانی ؟
♡ آره بیا
و با دستای کوچولوش دستام و گرفت
♡ مامانی داداشی اومده
یه خانم رو دیدم که به زیبایی گل های رز اما خیلی شکسته شده بود و توی رخت خوابی از کاه خوابیده
- ۲.۳k
- ۲۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط